خاک و گرد متعلق براه. غبار. خاکی که بر لباس شخص بازگشت کرده از مسافرت می نشیند، رنج سفر. خستگی سفر: ’هنوز خاک راهش را پاک نکرده’، افتاده. بنده. کوچک: ’خاک راه او هستم’
خاک و گرد متعلق براه. غبار. خاکی که بر لباس شخص بازگشت کرده از مسافرت می نشیند، رنج سفر. خستگی سفر: ’هنوز خاک راهش را پاک نکرده’، افتاده. بنده. کوچک: ’خاک راه او هستم’
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود. (آنندراج) : هر کس شراب آن لب جان بخش خورده است آب حیات در نظرش خون مرده است. غنی (از آنندراج)
کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود. (آنندراج) : هر کس شراب آن لب جان بخش خورده است آب حیات در نظرش خون مرده است. غنی (از آنندراج)
این کلمه دو بار در انیس الطالبین بخاری آمده و در دیگر کتب جغرافیایی دیده نشده است: و به راه زیگ مرده بطرف نسف متوجه گردی. (انیس الطالبین نسخۀ کتاب خانه مرحوم دهخدا ص 19). و براه زیک مرده بطرف نسف متوجه شدم. (انیس الطالبین ایضاً ص 20)
این کلمه دو بار در انیس الطالبین بخاری آمده و در دیگر کتب جغرافیایی دیده نشده است: و به راه زیگ مرده بطرف نسف متوجه گردی. (انیس الطالبین نسخۀ کتاب خانه مرحوم دهخدا ص 19). و براه زیک مرده بطرف نسف متوجه شدم. (انیس الطالبین ایضاً ص 20)
دفن کردن. در خاک چیزی را پنهان کردن. بخاک سپردن. پوشانیدن بزیر خاک، در گور کردن. در قبر نهادن. - امثال: خدا پاکمان کند خاکمان کند. فلانی دو سه شاه را خاک کرده، کنایه از اینکه دورۀ آنها را دیده. ، نابود کردن: مترس از محبت که خاکت کند که باقی شوی گر هلاکت کند. سعدی (بوستان). جان بزیر قدمت خاک توان کرد ولیک گرد بر گوشۀ نعلین تو نتوان دیدن. سعدی (طیبات). ، در اصطلاح کشتی گیران حریف را از سر پا بزمین انداختن و در زمین نشاندن
دفن کردن. در خاک چیزی را پنهان کردن. بخاک سپردن. پوشانیدن بزیر خاک، در گور کردن. در قبر نهادن. - امثال: خدا پاکمان کند خاکمان کند. فلانی دو سه شاه را خاک کرده، کنایه از اینکه دورۀ آنها را دیده. ، نابود کردن: مترس از محبت که خاکت کند که باقی شوی گر هلاکت کند. سعدی (بوستان). جان بزیر قدمت خاک توان کرد ولیک گرد بر گوشۀ نعلین تو نتوان دیدن. سعدی (طیبات). ، در اصطلاح کشتی گیران حریف را از سر پا بزمین انداختن و در زمین نشاندن
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) : خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد غبار خط او خاک مراد خاکساران شد. صائب (از آنندراج). دیدم غبار خط تو حوری نژاد را صد شکر یافتم پی خاک مراد را. ؟ (از آنندراج). نیست در روی زمین جز آستان دولتش هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار. (در مدح شاه عباس از آنندراج). جز آستان خرابات نیست خاک مراد خوشا کسی که از این آستان برون نرود. ؟ (از آنندراج)
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) : خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد غبار خط او خاک مراد خاکساران شد. صائب (از آنندراج). دیدم غبار خط تو حوری نژاد را صد شکر یافتم پی خاک مراد را. ؟ (از آنندراج). نیست در روی زمین جز آستان دولتش هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار. (در مدح شاه عباس از آنندراج). جز آستان خرابات نیست خاک مراد خوشا کسی که از این آستان برون نرود. ؟ (از آنندراج)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری خوی و 4 هزارگزی خاورارابه رو سید حاجین نجوی. ناحیه ای است دره ای و کوهستانی با آب و هوای معتدل و سالم و 299 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب این محل از چشمه ورودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع آنجا دستی و جاجیم بافی است. راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری خوی و 4 هزارگزی خاورارابه رو سید حاجین نجوی. ناحیه ای است دره ای و کوهستانی با آب و هوای معتدل و سالم و 299 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب این محل از چشمه ورودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع آنجا دستی و جاجیم بافی است. راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
تودۀ خاکی که برای مشق تیراندازی سازند. (آنندراج) : خاک تودۀ زمین به آماجش سینه سپر ساخته. قزوینی در ابواب الجنان. (از آنندراج) ، گلوله های خاک که اطفال با آن بازی می کنند: خاقانیا نه طفلی از این خاک توده چند. خاقانی
تودۀ خاکی که برای مشق تیراندازی سازند. (آنندراج) : خاک تودۀ زمین به آماجش سینه سپر ساخته. قزوینی در ابواب الجنان. (از آنندراج) ، گلوله های خاک که اطفال با آن بازی می کنند: خاقانیا نه طفلی از این خاک توده چند. خاقانی
اگر ببینی مرده، تو را می زند از مسافرت سود و منفعت بدست می آوری و یا چیزی را که از دست داده ای دوباره به دست می آوری. اگر مرده ای را در خواب خودت ببینی که او را می زنی و او هم از کتک خوردن راضی است در آن دنیا به سعادت رسیده است. اگر ببینی خودت مرده ای و تو را می زنند در دین و ایمان قوت خواهی داشت. بعضی از تعبیرگران گفته اند بدهی تو پرداخت می شود.
اگر ببینی مرده، تو را می زند از مسافرت سود و منفعت بدست می آوری و یا چیزی را که از دست داده ای دوباره به دست می آوری. اگر مرده ای را در خواب خودت ببینی که او را می زنی و او هم از کتک خوردن راضی است در آن دنیا به سعادت رسیده است. اگر ببینی خودت مرده ای و تو را می زنند در دین و ایمان قوت خواهی داشت. بعضی از تعبیرگران گفته اند بدهی تو پرداخت می شود.