جدول جو
جدول جو

معنی خاک مرده - جستجوی لغت در جدول جو

خاک مرده
خاک بی حاصل، خاک بی قوت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاک کرده
تصویر پاک کرده
ویژگی چیزی که چرک و آلودگی یا آشغال و نخالۀ آن از میان برده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک اره
تصویر خاک اره
ریزه های چوب حاصل از اره کردن چوب
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ مَ دَ / دِ)
منسوب به یک مرد، به اندازۀ یک مرد. ازآن یک مرد:
زور ده مرده چه باشد زر یک مرده بیار.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ / دِ)
خانه تابستانی. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 379) (ناظم الاطباء). رجوع به ’خان غرد’ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
صالح. مقابل ناپاکمرد:
تو تا برنشستی بزین نبرد
نبودی مگر یکدل وپاک مرد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کِ)
خاک و گرد متعلق براه. غبار. خاکی که بر لباس شخص بازگشت کرده از مسافرت می نشیند، رنج سفر. خستگی سفر: ’هنوز خاک راهش را پاک نکرده’، افتاده. بنده. کوچک: ’خاک راه او هستم’
لغت نامه دهخدا
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کِ / کْ اَ رْ رَ / رِ)
ریزه چوبهائی که پس ازاره کردن قطعه چوب بدست می آید. نشاره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (تاج العروس) (المنجد). وشارّه
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ / دِ)
جیفه. رجوع به لاش شود
لغت نامه دهخدا
(نِ مُ دَ / دِ)
کنایه از خونی که بر اثر رسیدن ضربه ای در بدن در زیر پوست جمع و منجمد شود. (آنندراج) :
هر کس شراب آن لب جان بخش خورده است
آب حیات در نظرش خون مرده است.
غنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
این کلمه دو بار در انیس الطالبین بخاری آمده و در دیگر کتب جغرافیایی دیده نشده است: و به راه زیگ مرده بطرف نسف متوجه گردی. (انیس الطالبین نسخۀ کتاب خانه مرحوم دهخدا ص 19). و براه زیک مرده بطرف نسف متوجه شدم. (انیس الطالبین ایضاً ص 20)
لغت نامه دهخدا
(زُ مُرْ رُ)
خردۀ زمرد. ریزۀ زمرد
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ / چِ تَ)
دفن کردن. در خاک چیزی را پنهان کردن. بخاک سپردن. پوشانیدن بزیر خاک، در گور کردن. در قبر نهادن.
- امثال:
خدا پاکمان کند خاکمان کند.
فلانی دو سه شاه را خاک کرده، کنایه از اینکه دورۀ آنها را دیده.
، نابود کردن:
مترس از محبت که خاکت کند
که باقی شوی گر هلاکت کند.
سعدی (بوستان).
جان بزیر قدمت خاک توان کرد ولیک
گرد بر گوشۀ نعلین تو نتوان دیدن.
سعدی (طیبات).
، در اصطلاح کشتی گیران حریف را از سر پا بزمین انداختن و در زمین نشاندن
لغت نامه دهخدا
(کِ مُ)
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) :
خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد
غبار خط او خاک مراد خاکساران شد.
صائب (از آنندراج).
دیدم غبار خط تو حوری نژاد را
صد شکر یافتم پی خاک مراد را.
؟ (از آنندراج).
نیست در روی زمین جز آستان دولتش
هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار.
(در مدح شاه عباس از آنندراج).
جز آستان خرابات نیست خاک مراد
خوشا کسی که از این آستان برون نرود.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری خوی و 4 هزارگزی خاورارابه رو سید حاجین نجوی. ناحیه ای است دره ای و کوهستانی با آب و هوای معتدل و سالم و 299 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است. آب این محل از چشمه ورودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع آنجا دستی و جاجیم بافی است. راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کِ مُ رَکْ کَ)
مراد از موالید ثلاثه است که نباتات و جمادات و حیوانات باشد. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
تودۀ خاکی که برای مشق تیراندازی سازند. (آنندراج) :
خاک تودۀ زمین به آماجش سینه سپر ساخته. قزوینی در ابواب الجنان. (از آنندراج) ، گلوله های خاک که اطفال با آن بازی می کنند:
خاقانیا نه طفلی از این خاک توده چند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خاک کردن
تصویر خاک کردن
بخاک سپردن، دفن کردن، پوشانیدن بزیر خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک مرد
تصویر پاک مرد
مرد پاک صالح مقابل ناپاکمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک مرده
تصویر یک مرده
منسوب به یکمرد آنچه کفاف یک مرد را دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاش مرده
تصویر لاش مرده
لاشه مرده جیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک کردن
تصویر خاک کردن
((کَ دَ))
به خاک سپردن، دفن کردن، در کشتی، نشاندن حریف روی پا و در پشتش قرار گرفتن
فرهنگ فارسی معین
دفن کردن، مدفون ساختن، به زمین زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر ببینی مرده، تو را می زند از مسافرت سود و منفعت بدست می آوری و یا چیزی را که از دست داده ای دوباره به دست می آوری. اگر مرده ای را در خواب خودت ببینی که او را می زنی و او هم از کتک خوردن راضی است در آن دنیا به سعادت رسیده است. اگر ببینی خودت مرده ای و تو را می زنند در دین و ایمان قوت خواهی داشت. بعضی از تعبیرگران گفته اند بدهی تو پرداخت می شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
صاحب مرده، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی